من تو حرفام نفسم عشقم کلم جایی نداشت
دلم هیچ حسی بجز احساس تنهایی نداشت
راه دلتنگی من به هیچ خیابون نمیخورد
من قیافم به قدم زدن تو بارون نمیخورد
بخ غرورم بر میخورد واسه کسی گریه کنم
منه چارشونه به شونه های کی تکیه کنم
خاطره نداشتم از صدای موسیقی و عطر
کوچه هارو نمیگشتم توی برف بدون چتر
تا یه روز تو اومدی تو زندگیم عوض شدم
به خودم تا اومدم با تو هم نفس شدم
زندگیم حالا دیگه فقط به تو بستگی داشت
اگه میشد با سر کرد و بازم خستگی داشت
نمیدونم که چی شد یه دفعه منطقی شدی
گفتی که از اولم نباید عاشق میشدی
گفتی که آخر راه و ازم دیگه سواست
گفتی دستای منو تو خیلی وقته که جداست
فکر میکردم حرفاتو , خب پس میگیری خیلی زود
تو که دوست داری منو منی که چشمای تو بود
به خیالم نرسید هیچ موقع تنهام بزاری
حتی تو خوابم نمیدیدم یه روز میخای بری
میگفتی هیشکی مارو نمیتونه جدا کنه
حالا میگی هرکسی میتونه اشتباه کنه
همه کاری کردمو تصمیمتو عوض نشد
اما توی قلب من تصویر تو عوض نشد