زیرو رو نکش حرفاتو خیلی وقته زدی
خودم باختم فک نکن بازیو بلدی
منو سیگارم دوتایی با یه فضای تازه
تو با گذشته ای که هنوزم قیدشو نزدی
داره بارون میاد شرط ما فراموشی بودش
منو خیالتو توّهم و دودش
داره بارون میاد منمو حسی که وحشیه
منو فردایی که دور شد از تصور خوبش
داره بارون میاد بگو بشوره ببره
نذار خاطراتش تو سرم بکوبه یه سره
منو آسمونو فکر و خیالش رفیقیم
بگو این حس خوب کنارم بمونه یه ذره
بگو بخونه بزنه دلم تنگ واسه خودم
شاید به خودشون بیاد این روزای بی خودم
دلم تنگه واسه خودم واسه هوای پُر از دود
وقتی خالی میشه ذهنم از این خیالی که پُره
بحث خیانت نیست حُکم این قلم سکوته
خدارو صدا زدم میگه من سرم شلوغه
شهر من چشمای تو بود یه بم ساختی ازش
منو حسی که هی میگه مگه کم باختی نترس
شهر من خنده های تو بود الان سکوت مُطلقه
مثل ژکوندی که درگیر دروغی مبهمه
وقتی نمیتونی باشی همون چیزی که میبینی
میشی، حرفای دله اون زنی که دختره
شهر من همیشه تاریکه مثل فردایی که ساختم
پس خوشبحال دلی که از همه خوشتره
وقتی مُردم سرمو رو زمین نذارین
بگید خون گریه کنه اگه آسمون نبارید
بدید لاشخورا ببرن چون که رو دست نمیمونم
بگید یخ زد وجودش تو زمستون نه پاییز