ترانه : مریم زاهدی / موزیک : فتاح فتحی
چطوری ردشه راحت از عزیزش
که با خون و جگر بدرقه کرده
کی می فهمه چه حالی داره مادر
بگن بچت دیگه بر نمی گرده
دیگه اشکی نمونده توی چشمام
زمین می سوزه قلبش که خونه
فقط بو می کنه عطر لباسش
که جز اون چیزی از بپش نمونده
خودش از زیر قرآن بدرقه اش کرد
جگر گوشش رو همراه دعاهاش
نمی دونست واسه همیشه میره
همون روزی که گفت خدا به همراش
بهش گفتم که مهمونش نمیاد
آخه به آسمون ها پرکشیده
حالا حالش رو می پرسه با گریه
از هر کی آخرین سلفیشو دیده