” منتشر شد “
با توام سلام عزیزم
نبینم اشکات بباره دوست ندارم دیگه چشمات چشمامو یادش بیاره
گرچه بد شدم اواخر نخواستم چشم تو تر شه
بد شدم تا واسه ی تو راه رفتن ساده تر شه
وقتی دیدم خشک و سردی پره کینه شد تمام تار و پودم
اعتراف اول اینه من زیادی زود قضاوت کرده بودم
همیشه واسم سوال بود تو خودت رفتی چرا پس گریه کردی
اعتراف دوم اینه من بهت نامردی کردم خیلی مردی
تو دو راهی وقتی موندم تو خودت رفتی که خوشبخت شم می دونم
اعتراف سوم اینه سخته تو فکر تو اما پیش اونم
نه دیگه فکر خودت باش
دیگه برگشتن محاله لحظه های رفتن من می دونم واست سواله
جای من می تونه پر شه این واسه منم سواله
از زمانی که تو رفتی هی زمان میره و من دیوونه میشم
کاش فراموشی بگیرم یا زمان برگرده و برگردی پیشم
ای خدا خودت میدونی اون جمع و جورم میکرد بال و گرم بود
من بدون اون میمیرم ای خدا این اعتراف آخرم بود
به قول خودت عزیزم چقد این فضا غریبه
چرا من هیچی نگفتم چرا خندیدم عجیبه
هر کار بدی کردم فکر نکن دوست نداشتم
اونی که هستی کنارش من سر راحت گذاشتم