…
داره بارون میاد بازم ولی هیچ ابری نیست
کس کاری نداشت با ما ؟ بریم هیچ امری نیست
بازم تعطیله کارو شده زندگی یه درد
بازم بهار و بارون ولی چاره چیه مرد
بدو جنساتو سریع بیا بکن توی ساک
پاشو جمع کن بساطو باید بزنیم به چاک
آره خیلی بده ما ساعتو هشتم نکردیم
ساعت هفت غروب شد و حیف دشتم نکردیم
تا به خودم اومدم خواستم که از یه جا شروشم
یهو ده سال گذشت دیدم که من یه دست فروشم
اول زندگی شکست کمرم سریع
تهش یه راهو باید بری همرم نری
بارون توی بهار گرچه خیلی شاعرانست ولی
واسه من بدبخت داره ساعت ها معطلی
چقد صبر کنم تا این بارون کمی بند بیاد
تا شاید به لبام کمی لبخند بیاد
کروس :
من بارونو دوست ندارم
چون چتری واسش ندارم
من واسه جنگ با این سختی
سلاحی جز اشک ندارم
دخلم قد خرجم نیستو
میرم با پای پیاده
طاقت من خیلی کمتر
از اون چی سرم میاده
…
دیدی این آسمونم با ما لج کرده باز
راه بارونو به سقف ما کج کرده باز
وقتی سقفت پاره باشه هی چیکه بندازه
وقتی هر نامردی بخواد به تو تیکه بندازه
واست هر چی تو دنیاست میشه وارونه و
متنفری تو از هرچی بارونه و
اشکات پشت خنده هات پنهون میشه
غصه هر شبو توی خونت مهمون میشه
آهای تویی که همش به حالم خندیدی
بگو تا حالا گناهی آیا از من دیدی ؟
آیا تا حالا تلخی ریشخند دیدی
حالم خرابه بگو تو به چیش خندیدی ؟
میگن برو کار بکن چون که مثل گنجه
آخه تاکی باید نرم کنم دست و پنجه ؟
کلی جون میکنم من واسه یه قرون
تازه مشتریم بهم میگه جنست هست گرون
تو بهترین حالت وقتی همه چیز خوبه
یهو میبینی جنسات با یه تیپا تو جوبه
توی دلت داری میدی فحش توبه شهرداری
ولی تنها چاره اینه خودتو نگه داری
حاجی این کارو نکن ته بی رحمیه
من یه دست فروشم بگو جرمم چیه ؟
حتی اگه شهرداری ازت گرفت فاصله
دلت خوش نشه سرکارت با ارازله
انتخاب بین جون توئه با وسایلات
یا که دل سیر بزننت ناکسای لات
به هرحال تا دلت بخواد مشکل دارم
سرراهم موانع خوشگل دارم
ابرو ماه و بارون میدن دست به دست هم
تا که هر طوره شده منو بکنن غل و غم
شبا باید نگه دارم به زور باز چشمارم
تا که درآمد روزمو خوب بشمارم