چقد خوبه که ما هستیم؛ همیشه، هر کجا، با هم…
کنارم بودی وُ هستی…
تویی هم پا وُ همراهم…
نگامون رنگِ شب می شد؛ توو عمقِ آبیِ دریا
دلم ماهی شد وُ موند وُ… اسیر وُ تشنه ی دریا
عزیزم؛ این دلوُ با خود ببر، توو عمق آبی ها…
توو شهرِ نیلیِ چشمات؛ نذار این ماهیوُ تنها
می دونم، لحظه ای از تو جدا بودن؛ برام درده…
دریغ از اون همه عمری؛ که تنهـــایی هدر کرده…
بیا؛ تا باقیه عمروُ، دیگه تنها نمونیم ما…
تمومِ عشق وُ هستیموُ؛ می ریزم پای تو یک جا!
به شرطِ یک نگاه؛ از تو!
نگاهی که بهاری شه
بگیر؛ این جونِ ناقابل…
بذار اونم، فدایی شه!
عزیزم؛ این دلوُ با خود ببر، توو عمق آبی ها…
توو شهرِ نیلیِ چشمات؛ نذار این ماهیوُ تنها
می دونم، لحظه ای از تو جدا بودن؛ برام درده…
دریغ از اون همه عمری؛ که تنهـــایی هدر کرده…